آخرین دعا
یا فاطمه زهرا
یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:آخرین دعا, :: 14:46 ::  نويسنده : جواد جوادی

آخرين دعاي فاطمه و مهر او بر امت اسلامي
فاطمه زهرا «عليها السلام» از طائفه ذاکرين خدا و نيايشگران هميشگي او بود.
در لحظه‏هاي واپسين دست بر دعا و زبان به ذکر خدا مشغول داشته بود امّا باز در اين آخرين دعا محبّت خدائي او مشمول شيعيان و پيروان اسلام بود و در حقّ گناهکاران و خطاپيشه‏گان امت اسلامي دعا مي‏کرد و طلب مغفرت براي آنان از بارگاه خدا داشت.
اسماء، همسر جعفر طيّار نقل مي‏کند که در لحظه‏هاي پاياني عمر حضرت زهرا «عليها السلام» متوجّه آن بزرگ زنان عالم بودم، ابتدا غسل کرد و لباسها را عوض کرد و در خانه مشغول راز و نياز با خدا شد.
جلو رفتم، فاطمه «عليها السلام» را ديدم که رو به قبله نشسته، و دستها را به سوي آسمان برآورده، چنين دعا مي‏کند:
قالَتْ: اِلهي وَ سَيِّدي اَسْئَلُکَ بِالذَّيِنَ اصْطَفَيْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَيَّ في مُفارَقَتِي اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شيعَتِي وَ شيعَةِ ذُرِّيَتِي.
[پروردگارا! بزرگوارا! به حق پيامبراني که آنها را برگزيدي و به گريه‏هاي حسن و حسين در فراق من، از تو مي‏خواهم گناهکاران شيعيان من و شيعيان فرزندان مرا ببخشائي.

                                        

                                          آخرين روز!

پايان حيات شمع پيداست؛
و به گونه‏اي ديگر مي‏تابد؛
و شايد نيز فروزانتر!
و آن روز،
نيز، فاطمه، شمع وجودش،
در پيش چشمان مولاش علي، چنين مي‏نمود!
و خود نيز بدادش خبر که:
علي جان!
بدرود خواهمت گفت، اي جان من،
و نيز جهان را،
همين امروز!
وه! چه بي‏تاب شد علي!
و گويي که همه چيزش به سنگ مي‏خورد!
آه! فداي چشم‏هاش،
که اشک‏هاش،
چه با حيرت و شگفت فرومي‏چکيدند!
آري،
علي،
خوانده نبود،
اينجاي داستان را!
چه بايدش مي‏کرد؟!
و يا که مي‏توانست نمودن؟!
وايم! چه غريبانه گفت، همه را، که دمي چند تنهايشان گذارند،
تا که بنشينند،
و نيز بشنوند،
شنيدن‏هاي واپسين را!
و همه نيز چنين بنمودند،
و آن دم،
سقف بظاهر کوچک خانه فاطمه،
فاطمه را، و علي را، در زير چتر خويش ميزبان بود!
به ناگاه فاطمه‏اش گفت:
علي جان!
در اين کوتاه ايام بودن،
بودن من با تو،
با تو به «صدق» بودم،
و هيچ خيانت را ننمودم،
و نه مخالفتي،
نه چنين بوده است، آيا؟!
و علي آن نشسته‏ي شکسته،
در آن غروب غريبي،
که برايش گفتن، حتي اندکش، چه سنگين مي‏نمود، گفت: معاذ الله!!!
فاطمه جان!
پناه بر خدا!
تو کجا و خيانت؟!
تو کجا و خلاف؟!
به خدايم، که تو، بس گرامي بودي!
و چه خداي ترس!
و قد عز مفارقتک و فقدک!
فاطمه‏ام!
دوري،
جدايي،
از تو،
اي گرانمايه! بسي بر من گران است!
اما چه مي‏توانم کرد؟!
الا انه امر لابد منه،
امر خداوند است،
و نه از آن گريزي!
و قد عظمت وفاتک و فقدک،
فانالله و انا اليه راجعون!
فراق تو،
و فقدانت، چه سهمگين است!
و من به خداي پر مهر پناه مي‏آورم، از اين انبوه اندوه،
و چه سوگ بزرگي است، اين!
و آنگاه لرزان و پر ارتعاش فاطمه‏اش را گفت:
به يقين باش که علي مرد وفاست،
و به انجام خواهمش رسانيد آنچه مرا بازگويي،
و بر خواهش خويش نيز برمي‏گزينم،
گو که چه دشوار آيد!
آري، هر چه خواهي بگو، مي‏شنوم و مي‏شود!
و فاطمه‏اش نيز گفت:
ارزانيت بدارد خداي پر مهر، اي بزرگمرد!
آنهم شکوهمندترين پاداش‏ها!
علي جان!
مي‏خواهم تو را،
و به جد،
و بر آن نيز بسي اصرار، که:
نه «عمر»،
و نه «ابوبکر»،
و نه آنان که تابعند آنان را،
آري، هيچکدام،
در نماز،
بر پيکر من،
نبايست که حاضر آيند!
آه! دخترم، گفتم نماز!
هنوزم در ياد است،
غربت را،
همه‏اش،
که آن شب بنشسته بود، سينه علي را،
و گويي که نبود،
در خاطرش،
جز ياد آن قامت خم،
و ابروي‏وار فاطمه‏اش!
حيرتا!
گويي که محراب به فرياد بود!
و نبود علي را هيچ تحمل!
در نمازم خم ابروي تو در ياد آمد
حالتي رفت که محراب به فرياد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو ديدي، همه بر باد آمد
تمام!
اما، ناتمام!





نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یا فاطمه زهرا و آدرس yafateme.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 7
بازدید کل : 1591
تعداد مطالب : 7
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1